دل تنها، قلب خسته

چشم گريون، لب بسته

هرچه گو يم از غمم كم

او كه رفته، همهء درها رو بسته
همه دنيا شده ماتم
چه عذابي جاش نشسته
بغض صد خاطره با هم 
درگلوي من شكسته
با خودش شادي رو برده
رشتهء الفت گسسته
مهربونيش با وجودم
گره خورده،خوش نشسته
صوت زيباش، تو فضاي
خونه مونده، جون گرفته
او كه رفتش،همه چيز رفت
دل من، به خون نشسته
قايق بادبوني عشق
خيلي زود، به گل نشسته
پي هر دري كه رفتم
زندگي درهاشو بسته
واسه شاديِ دلامون
بدعاش، دل شده بسته

فروغ

نهم ارديبهشت ۱۳۸۲